وبلاگ آقای ربات

روزمرگی‌ها، تجربیات و غیره‌های یک ربات قدیمی!

وبلاگ آقای ربات

دلم برات تنگ نه...

تنگ نه... یه چیزی بیشتر از تنگ دلم برات شده. میدونم، علم روانشناسی میگه تو چیزی نبودی که دل ارزششو داشته باشه برات تنگ بشه! میدونم! چت جی پی تی میگه من خیلی از تو سر تر بودم! میدونم! دوستام میگن ارزششو نداره ول کن دیگه داره میشه 3 ساله که رفته! اما آخر شبا که میشه، آخرین قرصِ روزمو که میخورم، اون گوشه موشه‌ها هنوزم دلم میخواد یه روزی بیاد تو پشیمون بشی و برگردی! میدونم! گفتی تو دیگه برنمیگردی! میدونم! گفتی کاش من بزرگ شم و رد بشم از این مرحله! میدونم! تو گفتی دیگه دوسم نداری! حتی میدونم! تو گفتی که اونقدرا هم دوسم نداشتی! اما من دلم گاوهه. این چیزا حالیش نیست. برات تنگ میشه. هنوز دوسِت داره و میخواد که برگردی. برگردی و باز زندگی رو از سر بگیریم! برگردی رفیقم باشی. برگردی یارم باشی. برگردی آخرین تو باشی. برگردی و عزیزُم باشی... دلم برات تنگ نه... خیییییییییییلی تنگ شده. کاش بودی...

آقای ربات
پنجشنبه دهم مهر ۱۴۰۴
0:49
درحال بارگذاری..