شاید زیاد بنویسم این بار رو
اگه حوصله نداری نخون
امروز وقتی داشتم از سر کار برمیگشتم
وارد خیابان اصلی که شدم جا خوردم
خیلی خالی بود
ماشینی نبود .. اگه بود هم پارک شده بود
هیچ پیاده ایی نبود
به رو به روم نگاه میکردم و میرفتم .. انگار امروز فقط من میرفتم
رو به روم یه باقی مانده از غروب خورشید بود .. قهوه ایی رنگ ... که منو عجیب انداخت یاد قدیم ...
میبینی ؟ دنیایی من یه جوریه که فقط میتونم در مورد این چیزا حرف بزنم ..
گذشته .. تاریکی .. غروب .. روزهای خوبی که گذشت .. صدای اذان .. خدا ..
میخوام بگم من بدم .. خیلی بد
تاریکم .. سیاهم .. هر چیز بدی که فکر میکنی رو ضرب در شیش بکن و به من بچسبون
اره .. من خیلی بدم
اما عاشق پول نیستم
عاشق شهرت نیستم
عاشق آینده خوب نیستم
عاشق یه لقب دکتر نیستم
من بدم ... اما هر چی باشه خودم رو خوب نمیدونم و عاشق این چیزای الکی
من اگه عاشق کسی میشم.. عاشق پول و شغلی که در آینده داره نمیشم
من خیلی خاص عاشق میشم .. فکر نمیکنم که ببینم به درد هم میخوریم یا نه
من هر کس و هر چیزی که باشه رو از جلوم بر میدارم تا به عشقم برسم .. من منطقی نیستم
هر روز یه جورم
یه روز توی یه رویا
یه روز توی یه واقعیت
این منم ... به بدترین شکل ممکنی که میتوانی فکر کنی
بدم .. باشد تو بگو بد
اما حداقلش این است که از زندگی خیلی تجربه دارم
حداقلش این است که خیلی از حدقل هایی را داشتم اما از حداکثرشان استفاده کردم
من بدم ... باشد .. ملالی نیست
حداقلش این است که همیشه با یک سرعت یکنواخت راه میروم
راه میروم و میروم
مثل همین حالا
که دلم یک چند ماهی خواب میخواهد
میگویم شیش هفت ماه .. تو حساب کن چهار پنج هفته
میروم به عمق تاریکی هایم
تا چراغی را هم که مانده را خاموش کنم و برگردم
بدون هیچ کوله باری
تنها و دست خالی میروم
تو فکر کن جا میزنم ..
تو فکر کن رد میشوم
تو فکر کن بی معرفتم
اصلا تو فکر کن بدم ... کیست که گوش کند ؟؟ :)
میروم .. برمیگردم به گذشته ها ... به سال 93
به همان روزی که یک رمان خواندم و یک هفته در کنج اتاقم
چشم های بسته و رویای خودم را به زندگی ترجیح میدادم
میروم به سال 92 ..
من باشم و یک دوچرخه و یک عالم رویا که با رکاب هایی که میزنم .. با بادی که به کله ام میخورد
میگذرند و ورق میخورند
میروم به 90
یک پسرک باشد و یک سه تار در دستش .....
میروم به تمام گذشته ایی که خیلی خوب بود ..... به قبل 93 ... :(
این را میگویم و میروم
بدی های من از جایی شروع شد که جهت گرفتم
هدف دار شدم
آرزو کاشتم و حسرت درو کردم
من از وقتی که بی دغدغه بودم
خوب و شاد ترین پسر دنیا بودم ....
پی نوشت 1 : آهنگ رو حتما گوش کنید.
پی نوشت 2 : فعلا خداحافظ همگی تون :)
ربات.