وبلاگ آقای ربات

روزمرگی‌ها، تجربیات و غیره‌های یک ربات قدیمی!

وبلاگ آقای ربات

به جهنم، من!

خودکار تو دستم میلرزه..این عصبانیم میکنه...

انگاری روز قیامته

جوهرایه خودکار استرس اینو دارن که به چی تبدیل میشن

خوب میشن یا بد

میرن جهنم یا بهشت ؟

حرفام زیادن

ولی همشون ناقص

هیچکدوم پا ندارن

هیچکدوم به جایی نمیرسن

هر چقدر هم قد بلند باشن

دستشون به جایی نمیرسه

تو فکر اینم

شاید جهنم خیلی جای خوبی باشه

چون به هر چی گفتیم "به جهنم که نشد" ، "به جهنم که رفت"

هر روز یه جای بهتری بود، هر روز آدم بهتری شد

و من از دور نظاره گرش بودم.

شاید وقتشه بگم: "برو به جهنم، من :) "

آقای ربات.

آقای ربات
شنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۹
20:11
درحال بارگذاری..

بی جان

وسط خیالی از جنس ابر، گم شدم

سخته چیزی رو ببینی و بدونی هست ولی بهش دست بزنی محو بشه!

سخته که توی این شرایط فکر کنم

یعنی به چیزی به جز تو نمیتونم به چیز دیگه ای فکر کنم

این روزا

بازم خسته ام

این دفعه میدونم خیلی طولانی تر شده

چون خسته ام از خودم . نه از تو نه از زندگی نه از شرایط بد زندگی

خسته ام از خودم به خاطر تو، به خاطر زندگی، به خاطر شرایط بد زندگی

شدم یه روح بی جان

وسط اتاق ولو شده

نمیدونم میخام به کجا برسم و چی بشه

یعنی برام مهم نیست

باور میکنی نفس کشیدن برام شده سخت ترین کار دنیا؟

دارم میخندم به خودم

چون تو اینجا که رو بلد نیستی

اینا رو هیچوقت نمیخونی

گفته بودی از زندگی همیشه قوی تر باش

این روزا من اصلا لایق زندگی کردن نیستم.

خلاص.

آقای ربات/

آقای ربات
سه شنبه چهارم آذر ۱۳۹۹
20:11
درحال بارگذاری..