وبلاگ آقای ربات

روزمرگی‌ها، تجربیات و غیره‌های یک ربات قدیمی!

وبلاگ آقای ربات

از درد به درد فرار میکردم

کلاس اول-دوم اینا که بودم از طرف بهزیستی بهم نامه دادن که ببرم دندون پزشکی و دندونامو تقریبا مجانی درست کنه. من از دندون هم شانس نیاورده بودم! خیلی خراب داشتم. اون دندون پزشکه خیلی از اون نامه انگار خوشش نیومد! قبول کرد ولی خب با کلی بد اخلاقی! هیچوقت یادم نمیره اولین بار که اون چیز دریل مانند کوچیک (نمیدونم اسمش چیه) رو گذاشت رو دندونم، من فقط یه "آخ" کوچولو گفتم. چون تا حالا چنین چیزی ندیده بوده! فکر میکردم الان میخوره به زبونم، زبونمو میچرخونه، لوزه هام از دهنم در میاد، یکی میخوره به شیشه یکی...

ادامه مطلب ..
آقای ربات
جمعه بیست و ششم بهمن ۱۴۰۳
16:43
درحال بارگذاری..