وبلاگ آقای ربات

روزمرگی‌ها، تجربیات و غیره‌های یک ربات قدیمی!

وبلاگ آقای ربات

سم زدایی

به نقطه‌‌ای رسیدم که هر اتفاقی دور و برم بیوفته اشکالی ندارد. it's ok و ادامه میدم. شاید فکر کنی دارم یه متن انگیزشی رو باز میکنم اما... اما اشتباه نکن. توی نقطه‌ای که رسیدم سنم گذشته از اینکه تلاش کنم ارتباط ها رو نگه دارم یا ارتباط جدیدی شروع کنم، آرامش خودم خیلی برام جدیدا مهم شده. و تا اونجایی که به آرامشم مربوطه اینه که من کسی رو نرونده باشم از خودم اما اوکیه دیگه نوتیف پیام نبینم! کلی بازی هست، کلی سریال، کلی پول برای خریدن تخمه و نوشیدنی و چند لحظه ای برای لذت بردن از تنهایی! همین الان که دارم مینویسم، نشستم توی یه اسنپ به سمت یه مسیر طولانی، هندزفری پر از گرهمو زدم به گوشام، بارون چهار طرف شیشه‌های ماشین رو خیس کرده و هر از گاهی جلوترمون یه رعد و برق بنفش خوش رنگ میزنه. چقدر کیف میده! خلاصه داشتم میگفتم... یه ضرب المثل هست که خیلی دوست دارم میگه عطاشو به لقاش بخشیدم! خیلی برای وضعیت فعلیم میزونه. به هر چی نگاه میکنم و منفیه، پاکش میکنم. به ظاهر دوست‌های پر مدعی یا نیستن یا نیستشون کردم. کامنت های منفی توی پیج کاریم تمام بلاک. یکی از همین روزا اون علی غر غرو رو هم بلاک میکنم. با شاه سیاه، هیولا، بانوی قرمز پوش، آبی، رها، پیرمرد و پیر زن، زندگی میکنیم. توی قلعه تا ابد سیاه. هیچ اشکالی نداره اگه اتفاق بدی افتاده و هیچکس نیست. خودم هستم. خانواده خیالیم هستن و این برای همیشه کافیه. اسم این مرحله رو میذارم سم زدایی، میرم بالا و همینو توی تیتر مینویسم، رعد و برق میخوره به زمین و تمام برق های جاده قطع میشه. درست وقتی فکر میکردم از این خوشگلتر نمیشه....!

آقای ربات
شنبه بیست و سوم فروردین ۱۴۰۴
19:4
درحال بارگذاری..