تراپیست من بهترین تراپیست دنیاس
امشب اینطوری ام: =)
نیش بازمو با هیچ جارو خاک اندازی نمیشه جمع کرد. امشبو خیلی زیاد و عمیق دارم حس میکنم. هیچجوره نمیشه انکارش کرد. یا گفت دروغه یا گفت توهمه. امشب حس میکنم یکی حواسش به اون پسر کوچولو که توی نیمکت سبز رنگ ردیف اولِ کلاسِ اول چمباته زده بود هست. واقعا هست. امشب خنده آدما اذیتم نمیکنه. این فکر که آدمای مختلف الان کجا و با کی دارن و چطوری میخندن اذیتم نمیکنه. صدای بچه کوچولوهایی که مامانشون گم کردن و تا مردن از فرط گریه کردن یک ربع فاصله دارن توی سرم نیست. امشب تنها نیستم. امشب انگار پشتم گرمه و این اولین باره از یه چیز گرم توی یه شب گرم خوشم میاد! امشب برام مهم نیست تو کِی برمیگردی. برام مهم نیست کنکور قبول نشم. امشب برام مهم نیست کی، کِی، کجا، با چه لحنی، چی بهم گفته. امشب شاه سیاه چاییشو با قند خورد و استکان رو گذاشت روی میز چوبی رو به روش. کنار حساب کتابها. و گفت: تراپیست تو بهترین تراپیست دنیاس.
هیولا هر چی داره سعی میکنه یه حس ترحم بهم القا کنه، انگار نمیتونه. بانوی قرمز پوش لبخند میزنه و من اصلا برام مهم نیست یه زنبور گردنمو نیش زده! نیش من امشب با هیچ نیشی (مخصوصا نیش آدما) بسته نمیشه!