وبلاگ آقای ربات

روزمرگی‌ها، تجربیات و غیره‌های یک ربات قدیمی!

وبلاگ آقای ربات

هزار خاطره‌ی مرده را شمردم و سخت است

هوا بد است... به یک بادبان ببند خودت را
که رودخانه‌ی وحشی به انتظار نشسته
به عشق گوش نده... زخم می‌کند بدنت را
پرنده‌ای‌ست که بر سیمِ خاردار نشسته
به جز سقوط... به جز حسرتِ شکست نخوردن
هنوز خاطره‌ی دیگری به یاد ندارم
به من نشان بده ای مرگ، شکلِ واقعی‌ات را
به این جماعتِ صدچهره اعتماد ندارم!
برای فاصله‌هایی که نیست، شعر بگویم؟
شبیه پنجره‌هایی که نیست، بسته بمانم؟
هزار خاطره قی می‌شوند روی خیابان
نجیب خانه‌ی آتش گرفته‌ای‌ست دهانم!
هزار خاطره‌ی مرده را شمردم و سخت است
دوباره زنده کنم زخم‌های تنم را
درخت باشم و از سایه‌ی بهار بترسم
پرنده باشم و پنهان کنم پرندگی‌ام را...

- حامد ابراهیم‌پور -

آقای ربات
شنبه بیستم اردیبهشت ۱۴۰۴
22:8
درحال بارگذاری..