وبلاگ آقای ربات

روزمرگی‌ها، تجربیات و غیره‌های یک ربات قدیمی!

وبلاگ آقای ربات

لپ‌تاپ

زمان دانشجوییم یه لپ‌تاپی داشتم که خیلی دوستش داشتم! چون جزو اولین چیزایی بود که با پول خودم خریده بودم. از یه دکتر داروساز هم خریدمش! یادمه اون زمان خریدم 500 تومن! ولی انقدر ازش خوب نگهداری کردم و باهاش خوب کار کردم که تا آخرای سالهای دانشجوییم رو جواب داد! کلی باهاش ارائه دادم، برنامه‌نویسی کردم، بیوانفورماتیک کار کردم، طراحی دارو کار کردم و... یه دوستی داشتم که میومد با ماشینش دنبال من و میرفتیم دانشگاه. این حس که همیشه انگار یه چیزی بهش بدهکارم، به خاطر همین کارش شکل میگرفت و برای همین توی کارهای آزمایشگاه و گزارشکارها و... کمکش میکردم. یه بار که برای ارائه نیاز به لپ‌تاپ داشت، لپ‌تاپم رو دادم که بره ارائه بده. فکر کنم ارائه‌اش طول کشید و استاد گفته بود که یه سری جاهاشو عوض کنه و... که لپ‌تاپ رو برد خونه تا بتونه روی ارائه‌اش کار کنه. شد یک هفته، شد دو هفته، شد یک ماه و... میگفتم حالا اوکی بهش فشار نیارم شاید لازم داره. اما دانشگاه تموم شد! و پس نداد لپ‌تاپمو. یه بار گفتم که لازمش دارم میشه بیاریش اگر کاری نداری؟ نیاورد، یه بار گفتم میشه هاردشو بیاری؟ اطلاعاتشو لازم دارم. نیاورد. یه بار گفتم رمشو نیاز دارم میشه بیاری مابقیش مال خودت اصلا! نیاورد :) منم تصمیم گرفتم از یه جا به بعد دیگه جوابشو ندم. سال قبل رفتم یه لپ‌تاپ جدید خریدم و سعی کردم که همه چیو فراموش کنم. پس ندادن اون لپ‌تاپ رو هم بزنم به حساب تمام روزایی که اومد دنبالم! الان از اون رفاقت یه دایرکت سین نشده مونده! و اون شخصی که هنوز طلبکاره که من چرا باهاش قهر کردم؟! یا من فقط برای دانشگاه رفتن نیاز داشتم بهش! من از اون قضیه سریع اومدم بیرون و سعی کردم مسیر دیگه‌ای رو پیش برم و اگر گیر گرفتن اون لپ‌تاپ میموندم شاید مثل الان نبود که با لپ‌تاپ جدیدم پول چند تا لپ‌تاپ مثل اون رو درآوردم!

توی زندگی هر کسی از این آدم‌های سمی پیدا میشه. یکی پرروعه، یکی بیشعوره، یکی منفعت طلبه، یکی هم همه‌اش هست. خواستم بگم که هر چی زودتر از این آدما دورتر بشین، زندگی‌تون رو به بهبودی خواهد رفت.

آقای ربات
یکشنبه نوزدهم مرداد ۱۴۰۴
22:46
درحال بارگذاری..