وبلاگ آقای ربات

روزمرگی‌ها، تجربیات و غیره‌های یک ربات قدیمی!

وبلاگ آقای ربات

تو بیشتر از یک "تو" بودی.

هر وقت میرم دکتر، تا ننشستم روی یکی از مبل‌های راحتی زرد رنگ، میپرسه چرا ارتباط با یکی دیگه رو امتحان نمیکنی؟ شاید کمکت کرد و فراموشش کردی! حق داره... نمیدونه تو بیشتر از یک "تو" بودی. تو 7 سال بهترین و تنها رفیقم بودی. 7 سال یارِ من بودی... ما با هم درس خوندیم، با هم گریه کردیم، با هم خندیدیم، با هم رقصیدیم، با هم به دنیا فحش دادیم، با هم به دست آوردیم، با هم از دست دادیم، با هم کرونا گرفتیم، با هم رفتیم خرید، با هم و به سلیقه هم لباس خریدیم، با هم رفتیم سفر، با هم رفتیم گردش، با هم کنکور قبول نشدیم! با هم به آرزوهامون نرسیدیم! با هم رفتیم دانشگاه آزاد، با هم موزیک گوش کردیم، موزیک مخصوص خودمون رو انتخاب کردیم، نامه بازی کردیم! با هم توی مترو گم شدیم، با هم صبحونه خوردیم، با هم ناهار خوردیم، با هم غصه خوردیم، با هم ذوق کردیم، به هم کادو دادیم، پناه هم بودیم... ما با هم زندگی کردیم... با هم خانواده هم بودیم... حالا دکتر تو بگو آدم میتونه دوبار زندگی کنه؟ نه... من یه بار زندگیمو کردم...

تو راحت بیخیال تمام این چیزا شدی. نفهمیدم چرا...
3 تا متخصص روانشناسی هم نتونستن بفهمن چرا توی اوج با هم بودنمون گذاشتی رفتی!
ولی من بیخیالش نمیشم...

آقای ربات
پنجشنبه بیست و سوم مرداد ۱۴۰۴
20:1
درحال بارگذاری..