نامهای به دکترم
دکتر اگر اینجا رو میخونی باید بگم چیدمان مطبت خیلی قشنگ بود، گل های خیلی قشنگ، صندلی های قشنگ، اون فرش قرمزه وسط مطبت، اون قفسه کتابت... دکتر از منشیت تشکر کن. به خاطر رفتار خیلی خوب و خوش برخوردش. اون کتابی که داد بهم بخونمو یادم موند و رفتم از بیرون خریدمش. اون تابلو پر پروانه بالا سرش حس عجیبی بهم میداد، یکی عین همونو توی قلعه سیاهم دارم. دکتر به خاطر لحظات پر از سکوتی که با حرفات پر کردی ممنونم. اگر اینجا رو خوندی و دیگه منی وجود نداشت، خواستم تشکر کنم بابت اینکه به دقت به حرفام گوش میکردی و مینوشتی و من خندم میگرفت از اینکه تو داری توی پرونده ام از ویژگی های تیپ و قیافه هیولاهای تو سرم مینویسی! ولی ممنونم ازت. توی این دنیا شاید تنها نفری بودی که واقعا به حرفام فکر کرد. دکتر از اینکه هی به ساعت نگاه نمیکردی ممنونم ازت. از اینکه حتی روی ساعت رو به سمت من کرده بودی... از اینکه گوشیتو چپه میذاشتی رو میز. دکتر بابت کتاب برف در تابستان ممنونم ازت. دکتر اگر اینجا میخوندی، ممنونم ازت. دکتر اگر فردا یادم رفت بیدار بشم، به اندازه تمام جلساتی که یادم میرفت دفترمو بیارم، ببخش!