وبلاگ آقای ربات

روزمرگی‌ها، تجربیات و غیره‌های یک ربات قدیمی!

وبلاگ آقای ربات

احساس آبی بودن میکنم!

یه اصطلاحی توی انگلیسی وجود داره به اسم i feel blue، معنی لفظیش میشه من احساس آبی بودن میکنم! ولی خب معنیش اینه که من غمگینم... خیلی غمگینم. به نظرم این بیشتر حس غمگین بودن رو میرسونه تا یکی بخواد بگه i feel sad... و من امروز احساس آبی بودن میکنم! نه برای جوونی که با گرانی، جنگ های داخلی، تورم، تحریم، اپیدمی و جنگ های خارجی به باد رفت. نه برای اینکه چرا اصلا من ایران به دنیا اومدم! نه برای اینکه اصلا من چرا توی این زمان به دنیا اومدم... بیشتر ناراحتم برای اینکه نمیتونم کاری کنم. اینکه حس میکنم مثل یه تماشاگر واستادم ببینم آینده چی میشه یا چی نمیشه منو غمگین میکنه. مثلا جنگ ایران و عراق سریع میرفتی و اعزام میشدی به خط مقدم. الان چی؟ جنگ فقط شده موشکی و اینکه بشینی پشت سیستم و اخبار رو دنبال کنی هم شده غم انگیز ترین و در عین حال زجر آور ترین کار دنیا! دلم میخواد یه کاری کنم. از هکر بودن خیلی سال پیش دست کشیدم و خیلی چیزا یادم رفته. اگر دست نمیکشیدم هم در اون سطحی نبودم که جنگ سایبری راه بندازم! من نهایت میرفتم توی کافی شاپ و با بلوتوث هک میکردم! تو فکرم میاد که پروژه های نصفه نیمه مو تکمیل کنم و توی گیت هاب آپلود کنم ولی حوصله اونو ندارم اصلا نمیتونم تمرکز کنم! یا شاید یه دوره رایگان ضبط کنم بذارم توی سایت؟ اصلا کی میاد ببینه! حتی رایگان! من حوصله ندارم کد بنویسم، چطوری بقیه حوصله میکنن بیان کد زدن رو یاد بگیرن؟ نمیدونم ولی شاید این کار رو بکنم. فارغ از دیدن نتیجه اش... اصلا این همه نتیجه جمع کردیم چی؟ دو لحظه دیگه یه موشک میخوره تمام این نتیجه ها پودر میشه..! خودمونیما زندگی چقدر بی ثبات بوده. و تو توی همین دنیای بی ثبات چقدر ثابت کردن از من خواستی و ته همه ثابت کردنا یه بهانه آوردی و برآیند تمام بهانه هات شد رفتنِ تو. واقعا؟ این بود تمامِ تو؟ توی روزایی که امنیت نیست، ثبات نیست، زندگی نیست، سیب نیست، حوصله نیست، خنده نیست، نور نیست، کاش حداقل تو بودی. کاش حداقل تو، تو بودی...

آقای ربات
دوشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۴
20:59
درحال بارگذاری..