وبلاگ آقای ربات

روزمرگی‌ها، تجربیات و غیره‌های یک ربات قدیمی!

وبلاگ آقای ربات

اجتماع خود ها

در روزهایی زندگی میکنیم که هر کسی به فکر خودش است. کشور x برای منافع خودش کشور y را از بعضی چیزها منع میکند. کشور y برای منافع خودش این توافقات را رد میکند. کشور x برای منافع خودش، به شکل مستقیم وارد جنگ نمیشود و کشور z را راهی میکند. کشور z برای منافعی که از سمت کشور x میرسد وارد جنگ میشود. افرادی که بی اجازه نقش خدا را بازی میکنند به این روزها مثل یک فیلم سینمایی اکشن نگاه میکنند. فرماندهانی که از جنگ تغذیه میکنند مخ سربازان را شستشو میدهند و سربازان فکر میکنند برای منافع خودشان که معشوقه‌شان بتواند در وطنش زندگی کند، وارد جنگ میشوند. از سوی دیگر افراد معمولی به خاطر آرام شدن اعصاب خودشان که ناشی از اخبار جنگ است بر سر کودکانشان داد میکشند و برایشان مهم نیست این دادها، در آینده‌ای خیلی نزدیک تبدیل به تروماها عجیب و غریب میشود. آدم ها حتی از جنگ ناراحت نیستند. از مردن خودشان ناراحت نیستند. از این ناراحت و نگران اند که بقیه بمیرند و آنها، تنها زنده بمانند. در این اجتماع خودها، همه به فکر خودشان هستند....

تو هم به فکر خود بودی. نگفتی کیف پسرک پر قرص میشود یا گلویش پر بغض. برایت مهم نبود. این روزها من نیز خیلی چیزها برایم مهم نیست. به فکر خودمم. مهم نیست دوستی چندین ساله ای با کسی دارم، کوچک ترین بی احترامی از سمتش خلاصه میشود به بسته شدن پرونده اش و آپلود مدارکش در گورستان آدم هایی که شناخته ام. اما اما اما... درست است! هیچوقت نشد تو برایم مهم نباشی... هیچوقت نشد و نخواهد شد که پرونده تو را ببندم...

آقای ربات
یکشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۴۰۴
15:27
درحال بارگذاری..