وبلاگ آقای ربات

روزمرگی‌ها، تجربیات و غیره‌های یک ربات قدیمی!

وبلاگ آقای ربات

آمد اما

ترانه‌ی «آمد اما» که با صدای ماندگار استاد بنان و پیانوی جواد معروفی در برنامه گلهای رنگارنگ شماره ۲۲۴ (اواخر دهه ۴۰) اجرا شد، یکی از عاشقانه‌ترین قطعات موسیقی ماست.
اما پشت سرودن این غزل، روایتی تلخ از زندگی شاعرش، مرحوم ابوالحسن ورزی نهفته است. گفته می‌شود سال‌ها پیش همسرش او را ترک کرده و با هنرمندی دیگر ازدواج کرده بود. این جدایی روح لطیف ورزی را سخت آزرده کرد. بعدها با فشار دوستان، همسر سابقش دوباره به زندگی او برگشت؛ اما دیگر آن عشق و گرما باقی نمانده بود.
ورزی این سرخوردگی و غم بازگشت بی‌ثمر را در قالب غزل جاودانه‌ای بیان کرد؛ جایی که از «سردی نگاه»، «بوسه بی‌گرما» و «حضور دیگری» سخن می‌گوید.
به همین خاطر است که وقتی این شعر را می‌خوانیم، درد پنهان شاعر را حس می‌کنیم؛ دردی که حتی بازگشت، مرهمی بر آن نبود.

آمد اما در نگاهش آن نوازش‌ها نبود
چشم خواب‌آلوده‌اش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهره دل شسته بود
عکس شیدایی در آن آیینه سیما نبود
لب همان لب بود، اما بوسه‌اش گرمی نداشت
دل همان دل بود، اما مست و بی‌پروا نبود
در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت
گرچه روزی، هم‌نشین جز با من رسوا نبود
در نگاه سرد او، غوغای دل، خاموش بود
برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود
دیدم آن چشم درخشان را، ولی در این صدف
گوهر اشکی که من می‌خواستم، پیدا نبود
بر لب لرزان من، فریاد دل خاموش ماند
آخِر آن تنها امیدِ جانِ من تنها نبود
جز من و او، دیگری هم بود، اما ای دریغ
آگه از حال دلم ز آن درد جان‌فرسا نبود
ای نداده خوشه‌‌ای ز آن خرمن زیبایی‌ام!
تا نبودی در کنارم، زندگی زیبا نبود

-ابوالحسن ورزی

آقای ربات
سه شنبه یازدهم شهریور ۱۴۰۴
20:31
درحال بارگذاری..