نامعلوم الحال!
حالم خوب نیست! تا حالا شده حالتون خوب نباشه و ندونید چرا؟ من هر وقت حالم خوب نیست میشینم مینویسم. مینویسم حالم خوب نیست چون این مشکل هست، حالم خوب نیست چون پولم کمه، حالم خوب نیست چون فلان اتفاق نیوفتاده، حالم خوب نیست چون فلان حس رو دارم. اما الان که شروع کردم به نوشتن میبینم هیچ چیزی نیست. این خیلی بده! انگار درد داری ولی نمیدونی کجاته! انگار توی یه جنگل تاریک گیر افتادی و یکی دنبالته ولی نمیدونی کدوم سمتی فرار کنی! این نامعلوم الحال بودنی از هر حال بدیای بدتره! انگار وسط یه کلاس شلوغ ام که معلم هنوز نیومده و همه دارن سر و صدا میکنن. انگار4 سالمه و توی یه بازار شلوغ مامانم رو گم کردم! انگار توی یه چاله قایم شدم و تانک دشمن داره بهم نزدیکتر میشه. انگار از یه دره پرت شدم پایین و نمیدونم نگران افتادن روی کاکتوسا باشم یا نگران خودِ سقوط کردن...!