خوب های بی خوابی
من
چشم ها بسته
اتاق خاموش
کار ها نیمه تمام
افکار پریشان
خواب ولی
بیدار
درست مثل جیرجیرک آنسوی خیابان
از این تناقض ها بیزار
اما گیر کرده در آن
من
زنده ولی
بی تاب و داغان !
پی نوشت : داغون ؟ داغان ؟ داقون ؟ داقان ؟
ربات.
روزمرگیها، تجربیات و غیرههای یک ربات قدیمی!
من
چشم ها بسته
اتاق خاموش
کار ها نیمه تمام
افکار پریشان
خواب ولی
بیدار
درست مثل جیرجیرک آنسوی خیابان
از این تناقض ها بیزار
اما گیر کرده در آن
من
زنده ولی
بی تاب و داغان !
پی نوشت : داغون ؟ داغان ؟ داقون ؟ داقان ؟
ربات.
مثل درختی شدم تو پاییز
که هر ثانیه به خدا گفتم خدایا برگای منو ازم نگیر
اما تقدیر جور دیگه ایی بود
و حالا من یه درخت بی برگ شدم
دقیقا همونقدر که اون درخت حس میکنه چیزی دیگه براش مهم نیست
دیگه چیزی برای منم مهم نیست :(
ربات.
رویام بزرگه
گفت برا رسیدن بهش دو راه جلوته
پاشو برنامه کارت رو بچین
یا بخواب و خوابشو ببین
:)
ربات.MR
برای ماندن دلایل بهتری از رفتن نیست ؟ شاید تو به چیزی می اندیشی که من نمیدانم ....
پی نوشت : فقط میتونم بگم یادش بخیر :(
ربات.GH
نخست
ثانیه ها
کمی بعد
دقیقه ها
ساعتها
روزها
به خودت که می آیی
میبینی سال هاست
درد میکشی و چیزی حس نمیکنی ...
ربات.
دقیقا هر شب
همین وقت هاست
خیال میکنم دارمت
کنار خودم...
برایت چای میریزم و شروع میکنم از روزمرگی هایم میگویم
از کتاب هایی که خواندم
از اتوبوسی که مرا تا آن سر شهر برد و مجبور شدم پیاده روی مفصلی بکنم
و و و و
چشم باز میکنم
چای یخ کرده ات را سر میکشم
و با نداشتنت خیلی منطقی کنار می آیم
این زندگی من
بعد توست ...
کی باورش میشه زندگی ما توی چارتا مربع سفید رنگ قایم شده
و ما باید پیداش کنیم و با مداد نرم پررنگ مشکی پرش کنیم ؟؟؟؟
ربات هستم یک کنکوری !
دلتنگی یعنی
وقتی گذاشت و رفت
آرشیو ایمیل ها شو بیاری
به حرفایی که میزد زل بزنی
و زار زار بخندی :(
ربات.
سکانس اول
مدت زمان :15 سال
خوب.عالی.خنده.شور.هیجان.زندگی.آینده خوب . کلاس موسیقی. کامپیوتر. نابغه خطاب شدن!
سکانس دوم
مدت زمان : 5 سال
بد.تاریک.بداخلاق . بی حوصله . نت های نواخته نشده . کار های انجام نشده . به آرزوها نرسیده . ناراحت . افسرده .
ربات :(
اگر انسانی
انسانی را به خاطر گناهی
سرزنش کند
نمیرد
تا خود به آن گناه
مرتکب شود .
امام صادق.
حق نداری به کسی دل بدهی الا من
پیش روی تو دو راه است فقط من یا من !
عاشقم ... دست خودم نیست .. بهم میریزم
که تو هم با دگران خوب شوی هم با من....
ربات.
مدتی هستش هر کاری میکنم که مثلا یه چیز سنگین باید بردارم
قلبم به شدت درد میکنه
و تپش پیدا میکنه ..
دکتر ها
من چم شده ؟؟؟ کی میمیرم ؟!
ربات.
وقتی خوابیدم
وقتی همه مهربون شدن
وقتی تو چشای بعضیا اشک جمع شد
وقتی قلب یه عده ایی شروع کرد به سریع تپیدن
وقتی یهو همه یاد من و خاطره هام افتادن
وقتی همه فکر و خیال های همه آدما شدم من
وقتی همه جا ساکت شد و سیاه پارچه ها همه جا رو پوشوندن
من دیگه بیدار نمیشم ...
تو دلت برام تنگ میشه
یه روزی بهم زنگ میزنی
زنگ زنگ زنگ ... جوابی داده نمیشه .. تعجب میکنی .. میدونی من روی قولم هستم
که گفتم هر وقت ولت کرد بهم زنگ بزن من هنوز پشتتم ..
ولی تعجب میکنی چرا ؟ چرا جواب نمیدم .. زدم زیر قولم ؟؟ ..
نه ..
آه....بیخیال
واقعا قدرت نوشتن و نوشته شدن رو ندارم دیگه :_(
انگاری طلسم شدم..
ربات.