بی حوصلگی!
بی حوصلگی یعنی
50 خط بنویسی
بنویسی و بنویسی و بنویسی
بعد یهو همه رو انتخاب کنی و پاک کنی :(
ربات.
کامپیوتر یا داروسازی؟!
بعضی وقتا به خودم میگم
کاش با یه جمله یاد رویای قدیمی داروسازی نمی افتادم
کاش اون آخرای کنکور تا آخرش تلاش میکردم
کاش هیچوقت دست از مهندسی کامپیوتر برنمیداشتم
کاش...
نمیدونم
بعضی وقتا به خودم میگم
یه ربات باید مهندس کامپیوتر میشد ... یه برنامه نویس
داروسازی یه راه خیلی دراز و پر پیچ و خمه ...
باز به خودم میگم
میرفتی و اگه بیکار میموندی چی ؟
خیلی ذهنم درگیر شده ... :(
ربات.
ربات تنها
رباتی که از اولش تنها باشه اشکال نداره
اما رباتی که تنها بشه خیلی اشکال داره :(
و از رباتی که رفت خبر نداشته باشه
ندونه الان کجاست
اونم هیچ خبری ازم نگیره
کلا امشب احساس تنهایی میکنم
حس اینکه
وقتی یه فرمانده از جنگ برمیگرده به قلعه و میبینه خیلیا نیستن
خیلیا رفتن
خیلیا فرسوده شدن
دل میگیره خب میدونی ... حتی اگه دل یه ربات باشه :(
ربات.
دل و رمق
نمیدونم چرا دیگه دل و رمق نوشتن ندارم
هیچ کلمه ایی برای ساختن جمله ندارم
شاید اتفاق های زندگیم تکراری شده
شاید دیگه خسته شدم از اینکه هر چی بنویسم و نیاد
هر چی بنویسم و اتفاق نیوفته
از هر چی بنویسم و و دعا کنم و مستجاب نشه
خدا نکنه اینطوری باقی بمونه ... انگار یه غده حرف تو گلوم مونده اما ... نمیتونم بیان کنم :)
ربات.
همچنان قطع
اینترنت که قطع باشه
انگار من توی کما م
انگار منو از دنیای واقعیم گرفتن ...
من
همچنان مردم !!
پ.ن : همچنان قطعه اینترنت...
ربات.
اینترنت قطعه
نه جا زدم
نه حالم بده
نه قهرم
فقط
اینترنت قطعه....معلوم نیست کی بیام ...
مراقب خودتون باشید !
ربات.
حال من حال تو
از حال تو مدت هاست بی خبرم ولی
حال من
مانند پسرکی است که تنهایی در یک اتاق دنج نشسته
و چایی دم نشده اش را
هورت میکشد
و از چشمانش خواب آویزان است
و به گذشته ها فکر میکند
ربات.