وبلاگ آقای ربات

روزمرگی‌ها، تجربیات و غیره‌های یک ربات قدیمی!

وبلاگ آقای ربات

تصویرسازی چند روز خوب

میخوام از روزایی بگم که اون روزا نوبت شادی من میرسه

یکیش روزیه که بعد از چهار ساعت کلنجار رفتن با تست ها از جلسه کنکور پا میشم و میام بیرون میگم بالاخره تموم شد و عالی تمومش کردم

اون روز قطعا اشک خواهم ریخت :)

یکیش روزیه که تو اینترنت دارم اینور اونور میرم دوستم بگه کارنامه ها اومده برم ببینم ... رتبه عالی :) اون دانشگاهی که میخوام ..

اون رشته ایی که میخوام رو میتونم قبول شم :) ... سرم رو بذارم رو صفحه کلید کامپیوتر و بگم ... شد ! .. واقعا شد !!

اون روز قطعا اشک خواهم ریخت :)

یکیش روزیه که جواب انتخاب رشته ها بیاد ... خدایا ... مثل اینکه واقعا نوبت شادی من شده .... داروسازی .. دانشگاه شیراز. !

اون روز قطعا اشک خواهم ریخت :)

یکیش روزیه که برم برای ثبت نام دانشگاه ! برم از مدرسه مون مدارکم رو بگیرم ... بگم که چی قبول شدم با افتخار بگم .. با صدای بلند و رسا

رو به رئیس مدرسه مون کنم و بگم دیدی شد ؟ دیدی علی خواست و شد ؟ دیدی حرف نبود ؟

رو به دبیر ریاضی مون کنم و بگم دیدی همون دانش آموز افتضاح ریاضی چه درصد خوبی تو ریاضی آورد ؟؟؟؟

مدارک و بگیرم و راهی دانشگاه بشم ...

اون روز قطعا اشک خواهم ریخت :)

و آخری هم روزیه که من به عنوان دانشجو برای اولین بار وارد دانشگاه بشم...به عنوان دانشجوی داروسازی ...

چشمامو ببندم و بگم .. بالاخره رسیدم .... بالاخره شد :)

اون روز قطعا اندازه همه گریه هام .. خواهم خندید :))

هممم......حتی نوشتن از این چیزا هم حال آدم رو خوب میکنه ! :)

ربات.

آقای ربات
شنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۶
14:22
درحال بارگذاری..