وبلاگ آقای ربات

روزمرگی‌ها، تجربیات و غیره‌های یک ربات قدیمی!

وبلاگ آقای ربات

من از برف متنفرم!

شاید کمتر کسی پیدا بشه که از برف متنفر باشه! اما من از برف متنفرم! از قدیم گفتن برف و اندوه! برف من ناراحت میکنه. برف منو یاد غصه‌هام میندازه. من از برف متنفرم! برف ساکته. من از سکوت متنفرم. مثل سکوتِ وقتی که تو رفتی. با اینکه دیگه کفش هام توش آب نمیره، پاهام یخ نمیزنه توشون، اما من یاد وقتایی میوفتم که با کفش پاره میرفتم مدرسه و کل پاهام یخ میزد. از برف متنفرم چون یه روزی قرار بود با هم روی برف ها برقصیم. از برف متنفرم چون انگار خدا پاک‌کن برداشته و داره پاک میکنه. همه چیو. انگار پشیمون شده از آفریدن این دنیا..! وقتی شب میشه و همه لامپ‌ها رو خاموش میکنن، آسمون قرمزه و داره برف میاد. متنفرم ازش. یاد وقتایی میوفتم که بیدار میموندم و تست ویروس‌شناسی میزدم. من از برف متنفرم. برف آخرش رنگین‌کمون نیست. وقتی برف میاد توی آسمون جشن نیست و رعد و برق نمیزنه! برف سرده. سرد مثلِ تو. از تو هم متنفرم...

آقای ربات
شنبه بیست و نهم آذر ۱۴۰۴
22:9
درحال بارگذاری..