کنترل + سی
توی یه خیابونی که نمیشناسم راه میرم و یه لحظه میبینم میون یه مه غلیظ چقدر تنهام! به جز صدای نفسهام و صدای پام که هی میخوره به کیسه خرید. به این قدم زدن که فکر میکنم عصبیم میکنه. نمیدونم چند ساعته همینطوری دارم میرم. عین یه برنامه که توی لوپ تکرار گیر کرده باشه. بعضی وقتا کدی که مینویسی اگر تا همیشه اجرا بشه چنین وضعیتی پیش میاد. برای همین باید یه وقفهای بذاری یا یه چیزی که بتونید از اون لوپ تکرار بیای بیرون. اگر برنامهنویس چنین چیزی رو فراموش کرده باشه، برنامه خیلی سریع منابع سیستم رو اشغال میکنه و باعث میشه به سیستم آسیب جدی وارد بشه. خوشبختانه برای اینجور مواقع یه سیگنالی وجود داره به اسم Ctrl+C که میتونی باهاش توی اجرای برنامه دخالت کنی و اونو از کار بندازی. من الان دقیقا نیاز به چنین مداخلهای دارم. به این قطع کردن ارتباط من با این لوپ تکرار. کاش میشد این دکمهها رو توی زندگیم پیدا کنم و با توانِ تمام فشارشون بدم. خیلی خستهام. خستهتر از اونی که توی کلمهها بگنجه. کنارِ این خستگی، ناراحتی و غمِ عمیق و سیاهی رو هم اضافه کن. دقیقا شدم مثل اون کامپیوتری که تمام منابع سیستمیش اشغال شده. مثل کشوری که تا فتح اون توسط دشمنا فقط چند ساعت فرصت داره! خیره میشم به جمله آخری که نوشتم و تصمیم میگیرم همینجا متن رو رها کنم...